دل نوشته های سعید تاجیک

متن مرتبط با «شهادت» در سایت دل نوشته های سعید تاجیک نوشته شده است

شهادت علي (ع)

  • راهي شده با جگري آتش گرفتهساقي به سويِ كوثري آتش گرفتهدختر كنارِ بسترِ بابايِ مظلوم ...افتاده يادِ مادري آتش گرفتهزينب به رويِ او كشيده چادري كه ...خاكي شده پُشتِ دري آتش گرفتهمولا به عبّاس و حسين و حسنَش گفت ...از حنجر و بال و پري آتش گرفتهگفته برايِ حسن و حسين و عبّاس ...از ماجرايِ خواهري آتش گرفتهگفته ز گوشواره و خلخال و النگوگفته ز صيدِ مَعجري آتش گرفتهگفته ز مُشت و لگد و سيلي و شلاّقگفته ز مويِ دختري آتش گرفته + نوشته شده در  سه شنبه بیست و دوم فروردین ۱۴۰۲ساعت 16:59&nbsp توسط سعید تاجیک  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ايام شهادت اميرالمؤمنين علي(ع)

  • اي كه از زخمِ سرِ تو خونِ غم مي ريزداز تماشايِ تو هر بار ، دلَم مي ريزدچه به روزِ سرِ تو آمده اي تاجِ سرَم ...كه طبيب از ديدنِ سرَت به هم مي ريزد !؟شك ندارم اي پدر كه در كنارِ بسترَت ...اشكِ خون از ديدِگانِ مادرم مي ريزدكربلا زنده شده در نَظَرَم ! مي بينم ...خون ز پا تا به سرِ برادم مي ريزد !از همين حالا دلِ زينب گواهي مي دهد ...ترسِ نامَحرم پس از يَلِ حرم ، مي ريزد !نَه تو هستي نَه أبالفضل و حسين و حَسنم ...كه عدو برايِ معجر ! به سرَم مي ريزد + نوشته شده در  سه شنبه بیست و دوم فروردین ۱۴۰۲ساعت 17:0&nbsp توسط سعید تاجیک  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شهادت موسي ابن جعفر(ع)

  • باب الحوائج باشد و باب المراد استدر خاکِ ایران یادِگارِ او زیاد استدر کاظمینی که بُود همتایِ مشهد ...همسایه ی دیوار به دیوارِ جواد استاز دستِ زندانبانِ او ، ای دادِ بیدادبر لب رسیده جانِ او ، ای دادِ بیدادیادِ تنورِ خولی می اندازد او‌ را ...تاریکیِ زندانِ او ، ای دادِ بیدادمعصومه را از ديدنَش مأيوس كردندزنجيرها را با تنَش مأنوس كردندهم جايِ افطاري به او ( شلاّق ) دادندهم پيشِ رويَش صحبتِ ناموس كردند !هم حُرمتِ ( یا ربّنایش ) را شکستندهم استخوانِ ( دست و پایش ) را شکستندمانندِ زینب از یهودی لطمه خوردهمِثلِ رقیّه دنده هایش را شکستندشوریده حال و تنِ پامال ، در سیَه چال ...هر شب مسیرِ روضه اش خورده به گودالدلتنگِ معصومه که می شد گریه می کرد ...با روضه ی معجر و گوشواره و خلخالوقتی که تشییعَش به یک در خورده پیوند ...یعنی که روضه اش به مادر خورده پیوندوقتی رضا آمد به بالینَش ؛ یقیناً ...یعنی که روضه اش به اکبر خورده پیوندحالا که اختیارِ شعر از دست رفته ...رشته ی روضه اش به اصغر خورده پیوندحالا که حال و روزِ روضه اینچنین شد ...قافیه با ( خنجر و حنجر ) خورده پیوند + نوشته شده در  پنجشنبه بیست و هفتم بهمن ۱۴۰۱ساعت 15:42&nbsp توسط سعید تاجیک  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شهادت امام هادی(ع)

  • السلام ای هادی آل عباالسلام ای نوهٔ امام‌رضاالسلام ای حضرت ابوالحسنای پدر بزرگِ یوسف خداای علی‌اکبرِ حضرت جوادای حسین کربلای سامراجامعه‌ْکبیره ، سیدُالکریم ...هدیه شد از طرفِ شما به مادیده‌ای از کودکی رنج و عذابشد گره‌گشای تو زهرِ جفادر حصار ظلم ، بودی روز و شب ...یاد‌ شام و کوفه، یاد اُسَرا !بوده‌ای در بزم ننگین شراب ...یاد عمّه زینب و رقیّه‌هابر سر نیزه نرفته سر توپیکرت نمانده زیر دست و پاخوب شد دور از نگاه غیرتَت ...نشده ناموس تو انگشت‌نما ! + نوشته شده در  سه شنبه چهارم بهمن ۱۴۰۱ساعت 22:10&nbsp توسط سعید تاجیک  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شب و روز شهادت بی بی

  • آمد كه خودش جمع كند بستر خود را(شايد كه بييند خنده ي شوهر خود را )امروز كه كار خانه كرد و پخت و پز كرد ...زد شانه به زحمت گيسوي دختر خود رابانوي شكسته استخوان گفت به حيدر :تا غسل دهد با پيروهن همسر خود راپنهان ز عليّ و كودكان خود نموده ...زخم گونه و صورت و بال و پر خود راميگفت حسن جان تو دعاكن كه نبيند ...ديگر پسري نقش زمين ، مادر خود راميگفت علي خدا كند دگر نبيند ...مردي وسط مغيره ها همسر خرد را !از زينب خود خواست به جاي او ببوسد ...زير حنجر برادر بي سر خود را !با زينب خود گفت از آن شبي كه بايد ...با دست بگيرد گره معجر خرد را !ميگفت حسينم ، تو در آيينه ي مادرامروز ببين شكستن دختر خود را ! + نوشته شده در  سه شنبه ششم دی ۱۴۰۱ساعت 8:29&nbsp توسط سعید تاجیک  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شهادت كريم اهلبيت

  • امام حسن مجتبىٰ (ع):أيهاالكريم ؛ اي آقايِ مااوّلين بي حرمِ آلِ عباسفره دارِ سبزپوشِ فاطمهنمكِ پنجره فولادِ رضاهر چه در چنته ي اين دنيا بُوَد ...همه باشد از خزانه ي شماصُلحِ تو طلوعِ نهضتِ حسين ...تربتِ تو دارد عطرِ كربلااز همه تو مادري تري ؛ حسناز همه غريب تري ؛ يا مجتبيپاره هايِ جگرِ صد پاره ات ...ميدهد نشانيِ آن كوچه رااز كدامين روضه ات لب تر كنم ...كه نباشد روضه ات يكي دو تاهم ؛ صدا شدي مذلَّ المسلمينهم تو را بيچاره كرده طعنه هاهم ، تو در خانه ي خود بودي غريبهم تو در مسجد شنيدي ناسزاتيرباران شدنِ پيكرِ تو ...يادِ قاسم داده راهِ كربلا !از همان كوچه كه مادر را زدند ...خواهرت را ديده چشمِ بي حيامادرت افتاد بر زمين و بعد ...آن سه ساله ماندْ زيرِ دست و پا + نوشته شده در  جمعه یازدهم شهریور ۱۴۰۱ساعت 21:37&nbsp توسط سعید تاجیک  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شب شهادت مولا علی(ع)

  • عاقبت شد بسته بارِ سفرَمبسته شد بارِ دلِ شعله ورمیک طرف چشم انتظارم ، فاطمهیک طرف دل نگرانَم، دخترممی روم به سویِ زهرایم ولی ...من خجالت زده ی پیغمبرم !با همان خاطره ی دیوار و در ...می روم دیدنِ مُحسن پسرمترسِ آن دارم که یک بارِ دگر ...بِرِسد به کوفه پایِ دخترمگفتم عبّاسم از آن دارم هراس ...که حرامی بِرَود سَمتِ حَرمگفتم ای حسین و زینب و حَسن :می روم‌امّا به فکرِ معجرم ! + نوشته شده در  جمعه دوم اردیبهشت ۱۴۰۱ساعت 10:53&nbsp توسط سعید تاجیک  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شهادت امام هادي(ع)

  • شهادت امام هادی(ع):اي (جواد ) و اي ( رضايِ ) سامرااي ( حسينِ ) كربلايِ سامراهاديِ عشيره ي فاطمه اي( مرتَضايي ) مرتَضايِ سامراهست آقا ، حسنِ عسگري ات ...( اكبرِ ) تو ؛ ( مجتبايِ ) سامراسامرا كنعانِ عشق و مهدي ات ...يوسُفِ صحن و سرايِ سامرابويِ عطرِ ( جامعه كبيره ات ) ...مي رسد از جاي جايِ سامراكربلايي حرمِ ( عبدُالعظيم ) ...دارد آن حال و هوايِ سامرانَوه ي رئوفي و فرزندِ جودخانه زادم و گدايِ سامراروز و شب در حسرتِ كرب و بلا ...گريه كردي پا به پايِ سامرادر حصارِ كينه ها ، ناموسِ تو ...نشده انگشت نَمايِ سامرا !نشده قاتلِ خواهرِ شما ...تيرِ چشمِ بي حيايِ سامرا !نيست حرفِ سيلي و مُشت و لگد ...در كتابِ ماجرايِ سامرا ! + نوشته شده در  جمعه پانزدهم بهمن ۱۴۰۰ساعت 15:54&nbsp توسط سعید تاجیک  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • وداع با محرم و صفر ( شهادت امام رضا "ع" )

  •   آمدم باز به اُمّيدِ شما ؛ آقاجان جانِ زهرا ، بده در راهِ خدا ؛ آقاجان صاحبِ ايراني و حضرتِ سلطانِ مني عاشقم عاشقِ ( مشهدُالرّضا ) آقاجان به گدايي ، درِ خانه ي تو رويم باز است ... بس که  داده اي خودت, ...ادامه مطلب

  • شهادت امام حسن عسگري (ع)

  •   به يادِ مادر و تيزيِ مسمار ...ز سينه ميكِشم آهِ شرربارحسن هستم و شد غروبِ عُمرم ...طلوعِ روضه هايِ ( در و ديوار ) !حسن هستم ولي هرگز برايم ...نگشته ماجرايِ كوچه تكرارحسن هستم و همسرم به قتلَم ...نشد, ...ادامه مطلب

  • شهادت امام حسن مجتبي (ع)

  • پاره  جگر  هستم  و  آهم  پُرْ  شراره در  كوچه  جان  دادم  و  ميميرم  دوباره حتّي  ميانِ  خانهي  خود  هم  غريبم دارم  دلي  پُرْ  درد  و  چشمي  پُرْ  ستاره ديدم  كه  زهرا  مادرِ  من  بر  زمين  خورد ديدم  به  رويِ  خاكها  يك  گوشواره اي  وايِ  من  كه  خ, ...ادامه مطلب

  • شهادت امامرضا(ع)

  • ميسوزم  و  كسي  نباشد  ياورِ  من شد  پاره پاره  جگرِ  پُرْ  شررِ  من پا  بر  زمين  ميكِشم  و  چشمانتظارم ... تا  كه  بيايَد  به  برِ  من؛  اكبرِ  من تا  بر  زمين  خوردم  ميانِ  كوچه  ؛ گفتم : اي  وايِ  من  بر  حال  و  روزِ  مادرِ  من شكرِ  خدا  دختر ,امامرضاع ...ادامه مطلب

  • شهادت امام باقر (ع)

  • دومين  امامِ  بي  مزارِ  عشق ...      هستي  و  ز  درد  و  غم  لبريزي يادِگارِ  گلشنِ  غارت  زده ...       لالهي  جا  مانده  از  پاييزي پابهپايِ  عمّهي  سه  سالهات ...        گُذرت  به  كربلا  افتادهاست چَشمِ  تو  بر  چَشمهايِ  عدّهاي ...         نانجيب  و  بيحيا  افتادهاست بارِ  غم  را  از  همان  كودكيات ...         رويِ  شانههايِ  خود  حِسكردهاي دردِ  زنجير  و  غمِ  سلسله را ...          رويِ ,شهادت,امام,باقر ...ادامه مطلب

  • شهادت حضرت جواد (ع)

  • نانجيبان ؛ همه در دور و بَرَش  خنديدند بال  و  پَر ميزد  و  بر  چَشمِ  تَرش  خنديدند آب  را  رويِ  زمين  ريخت  و  بر تشنگي اَش ... آن  كنيزان  ، پابهپايِ  همسرش  خنديدند مُجتبايي  شده  امّا  كِي  ؟ دگر  در  بَرِ  او ... به  زمين  اُفتادنِ  "  تاجِ  سرش "  خنديدند ! اكبرِ  امامْرضا، بود  به  يادِ  اكبري ... كه  همه  دورِ  تنِ  مختصرش !  خنديدند آب  شد  بهانه  تا ياد  كُنَد  ز  اصغري ... كه  همه  ب,شهادت,حضرت,جواد ...ادامه مطلب

  • شب شهادت

  •   هميشهازغم_ خودبرايمنگفتي زغربتوتنهاييات؛سخنگفتي هرآنچهنگفتيبهمن،بهچاهگفتي ... ومابقي ... همهرابهخويشتنگفتي چهطعنههاكهشنيديودمنزدي  چقدرباخودتازغمومحنگفتي ازآنسلامكهامروزبهمادرمدادي ... گمانكنمكهبهزهرا،زآمدن،گفتي گمانكنمكهدوبارهياد_ مادرافتادي ... كهبرايمدوبارهاز " لگدزدن " گفتي نگاهكردموديدمزروزن, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها