شهادت موسي ابن جعفر(ع)

ساخت وبلاگ

باب الحوائج باشد و باب المراد است

در خاکِ ایران یادِگارِ او زیاد است

در کاظمینی که بُود همتایِ مشهد ...

همسایه ی دیوار به دیوارِ جواد است

از دستِ زندانبانِ او ، ای دادِ بیداد

بر لب رسیده جانِ او ، ای دادِ بیداد

یادِ تنورِ خولی می اندازد او‌ را ...

تاریکیِ زندانِ او ، ای دادِ بیداد

معصومه را از ديدنَش مأيوس كردند

زنجيرها را با تنَش مأنوس كردند

هم جايِ افطاري به او ( شلاّق ) دادند

هم پيشِ رويَش صحبتِ ناموس كردند !

هم حُرمتِ ( یا ربّنایش ) را شکستند

هم استخوانِ ( دست و پایش ) را شکستند

مانندِ زینب از یهودی لطمه خورده

مِثلِ رقیّه دنده هایش را شکستند

شوریده حال و تنِ پامال ، در سیَه چال ...

هر شب مسیرِ روضه اش خورده به گودال

دلتنگِ معصومه که می شد گریه می کرد ...

با روضه ی معجر و گوشواره و خلخال

وقتی که تشییعَش به یک در خورده پیوند ...

یعنی که روضه اش به مادر خورده پیوند

وقتی رضا آمد به بالینَش ؛ یقیناً ...

یعنی که روضه اش به اکبر خورده پیوند

حالا که اختیارِ شعر از دست رفته ...

رشته ی روضه اش به اصغر خورده پیوند

حالا که حال و روزِ روضه اینچنین شد ...

قافیه با ( خنجر و حنجر ) خورده پیوند

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و هفتم بهمن ۱۴۰۱ساعت 15:42&nbsp توسط سعید تاجیک  | 

دل نوشته های سعید تاجیک...
ما را در سایت دل نوشته های سعید تاجیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : st69a بازدید : 77 تاريخ : يکشنبه 30 بهمن 1401 ساعت: 14:50