ميسوزم و كسي نباشد ياورِ من
شد پاره پاره جگرِ پُرْ شررِ من
پا بر زمين ميكِشم و چشمانتظارم ...
تا كه بيايَد به برِ من؛ اكبرِ من
تا بر زمين خوردم ميانِ كوچه ؛ گفتم :
اي وايِ من بر حال و روزِ مادرِ من
شكرِ خدا دختر ندارم كه پس از من ...
در زيرِدستو پا بمانَد دخترِ من
ميروم و دلشوره دارم كه پس از من ...
رويِ حرامي واشود بر خواهرِ من
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و چهارم آبان ۱۳۹۶ساعت 11:31  توسط سعید تاجیک |
دل نوشته های سعید تاجیک...برچسب : امامرضاع, نویسنده : st69a بازدید : 178