ميسوزم و كسي نباشد ياورِ من شد پاره پاره جگرِ پُرْ شررِ من پا بر زمين ميكِشم و چشمانتظارم ... تا كه بيايَد به برِ من؛ اكبرِ من تا بر زمين خوردم ميانِ كوچه ؛ گفتم : اي وايِ من بر حال و روزِ مادرِ من شكرِ خدا دختر ,امامرضاع ...ادامه مطلب