فاطمیه/ شام غریبان

ساخت وبلاگ

آن شب كه بيت مرتضي بيت العزا بود ...

گويا كه شام شادي مغيره ها بود

تشييع و غسل و كفن و اشك يتيمان ...

صدها گره بر كار آن گره گشا بود

آيينه ي ترك ترك ! شسته شد اما ...

شستن او جان كندن شيرخدا بود

با زحمت و افسوس و حسرت و خجالت ...

شسته شد آن ياسي كه زير دست و پا بود

با چادر خاكي مادر گريه ميكرد ...

آن كودكي كه رازدارِ ماجرا بود

آخر به هر دردِسري بانو كفن شد

او شد كفن ، گريز روضه كربلا بود

سربسته ميگويم كه آنشب بين تابوت ...

تصوير زهرا روي دوش مرتضي بود !

اين استخوان شكسته در ميان تابوت

آن استخوان شكسته بين بوريا بود

اينجا همه دل نگرانِ زينبي كه ...

ارثَش ز مادر چشم هاي بي حيا بود

امّا بمیرم که خودِ زینب در آنجا …

دلواپسِ دخترِ زیرِ دست و پا بود

ای وایِ من که کوچه شد قسمتِ زهرا

بازار ، سهمِ زینبِ انگشت نما بود

+ نوشته شده در  سه شنبه ششم دی ۱۴۰۱ساعت 8:29&nbsp توسط سعید تاجیک  | 

دل نوشته های سعید تاجیک...
ما را در سایت دل نوشته های سعید تاجیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : st69a بازدید : 78 تاريخ : چهارشنبه 7 دی 1401 ساعت: 7:15