حضرت رسول (ص)

ساخت وبلاگ


نَفَسم در شماره افتاده ...
رنگ و رویم پریده است ؛ علی
سر من را بگیر بر زانوت ...
وقت رفتن رسیده است ؛ علی
چه كنم ؟ وقتِ رفتن است و دگر ...
وقتِ آن است كه روضه خوان باشم
کاش میشد زمانِ حمله به در ...
زنده باشم ؛ کنارِتان باشم
ظاهراً مؤمنند و در باطن ...
با تو و فاطمه ، بَدند ؛ علی
صبر کن صبر کن ... برای خدا
همسرت را اگر زدند ؛ علی
همه هیزم بدست می آیند
آتشی پشتِ در به پا بشود
وای اگر ، در به فاطمه بخورد ...
میخِ در ، بین سینه جا بشود
صبر کن آن زمان که ميخواهند ...
با لگد ، به پهلويش بزنند
صبر كن آن زمان كه ميخواهند ...
با قلافی ، به بازوریش بزنند
تازه این اوّلِ مصیبت هاست
کربلايِ حسین ...نزدیک است
مِثلِ زهرا ؛ زمانِ سوختنِ ...
بچه های حسین ...نزدیک است
ميرسد گاهواره ي مُحسن ...
به عليْ اصغرِ حسينِ تو
ميرسد چادرِ خاك آلود ...
به همان دخترِ حسينِ تو

 

دل نوشته های سعید تاجیک...
ما را در سایت دل نوشته های سعید تاجیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : st69a بازدید : 149 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 13:34