معنیِ داغِ مُجسَّـم شده ای
قد کشیده ایّ و مُبهَـم شده ای
قاسمیّ و جسمِ تو ، تقسیم شد
... وَ حسابی نا مُنظَّم شده ای
چقَدر جسمِ تو زیر و رو شده
چه پریشان و چه دَرهم شده ای
بسکه حُفره حُفره گشته پیکرت ...
گوییا چشمۀ زمزم شده ای
چقَدر بشد شده ای نقشِ زمین
چقَدر هستی شبیهِ نقطه چین !
----
چقَدر جسمِ تو جابجا شده
تار و پودِ تو چه نخ نما شده
گوییا تمامِ تیر و نیزه ها ...
بینِ صفحۀ تنِ تو جا شده
چقَدر قامتِ مجتبایی ات ...
شکلِ قدّ و قامتِ سقّا شده !
پایِ سفرۀ کرامتِ تنَت ...
بینِ این حرامیان ، دعوا شده
خوب شد دیگر نمی بینی ... عمو ...
رویِ نامحرم به عمّه وا شده !
ارثِ افسوس به تو نمی رسد
غمِ ناموس ، به تو نمی رسد
*****
برچسب : نویسنده : st69a بازدید : 152