ولادت حضرت صاحب الزمان(عج)

ساخت وبلاگ

اي دو عالَم فرشِ زيرِ پايِ تو

شهرِمان آذين شده برايِ تو

هر صدايي مي رسد از هر طرف

غير از آن صدايِ آشِنايِ تو

چارده قرن است در قابِ فَلك ...

نيست عكسِ چهره ي زيبايِ تو

چارده قرن است ، از گناهِ ما ...

به عقب افتاده ماجرايِ تو

چوبْ خطّ ِ جمعه هامان پُر شده ...

از خيالِ سبزِ جمعه هايِ تو

بس كه تو ( امروز و فردا ) مي كُني ...

پُر شده امروزم از فردايِ تو

دفترِ ( حضور ، غيابِ ) عاشقي ...

پُر شده از غيبتِ كُبرايِ تو

چارده قرن است ، ما منتظريم ...

كه به سر آيد شبِ يلدايِ تو

چارده قرن است پيدا نشده ...

سيصد و اَندي نفر ، برايِ تو

آخَر اي راز و نيازِ دل ؛ بيا

تكسوارِ يكّه تازِ دل ؛ بيا

اي زمين و آسِمان ، منتظرت

اي غريبانِ جهان ، منتظرت

سالها رفت و خبر از تو نشد

مانده ساعتِ زمان ، منتظرت

فاطميّه و محرّم و صفر ...

مِثلِ ماهِ رمضان ، منتظرت

اي بهارِ ابديّ ِ فاطمه ...

هست هر فصلِ خزان ، منتظرت

مرتضي ندبه برايت خوانَد و ...

فاطمه ، سينه زنان ، منتظرت

بي حرم ؛ از تو حرم مي خواهد و ...

بي كفن ؛ رويِ سَنان ، منتظرت

زينبِ دل خسته ؛ مانده سالها ...

در حرم ، قامت كمان ، منتظرت

مانده آن پيرِ سه ساله ي حسين ...

در خرابه ، نگران ، منتظرت

مسجد و حرم بُود منتظرت

ساقي و عَلم بُود منتظرت

اي به رُخ پرده كشيده ؛ باز گرد

يوسُفِ پنهان ز ديده ؛ باز گرد

از غمت اي حضرتِ ليلا ؛ دگر ...

اين دلِ مجنون ، بُريده ؛ باز گرد

التيامِ زخم هايِ فاطمه ...

جانِ آن قامت خميده ؛ باز گرد

وارثِ غربت و غيرتِ علي

وقتِ آمدن رسيده ؛ بازگرد

شاهدِ كوچه صدايت مي زند ...

انتقامِ آن ( كشيده ) باز گرد

گوش كُن ؛ دارد صدايت مي زند ...

رگِ حلقومِ بُريده ؛ باز گرد

جانِ آن طفلي كه در ظهرِ عطش ...

شير از تير ؛ مَكيده ...؛ باز گرد

پرده ي حُرمتِ عمّه ي تو را ...

چشمِ بي حيا دَريده ! باز گرد

اي أبالفضلِ امامِ عسگري ...

بِده پايان بر غمِ بي مَعجري

+ نوشته شده در  یکشنبه چهاردهم اسفند ۱۴۰۱ساعت 18:57&nbsp توسط سعید تاجیک  | 

دل نوشته های سعید تاجیک...
ما را در سایت دل نوشته های سعید تاجیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : st69a بازدید : 83 تاريخ : يکشنبه 21 اسفند 1401 ساعت: 13:38