شب شهادت مولا علی(ع)

ساخت وبلاگ

عاقبت شد بسته بارِ سفرَم

بسته شد بارِ دلِ شعله ورم

یک طرف چشم انتظارم ، فاطمه

یک طرف دل نگرانَم، دخترم

می روم به سویِ زهرایم ولی ...

من خجالت زده ی پیغمبرم !

با همان خاطره ی دیوار و در ...

می روم دیدنِ مُحسن پسرم

ترسِ آن دارم که یک بارِ دگر ...

بِرِسد به کوفه پایِ دخترم

گفتم عبّاسم از آن دارم هراس ...

که حرامی بِرَود سَمتِ حَرم

گفتم ای حسین و زینب و حَسن :

می روم‌امّا به فکرِ معجرم !

+ نوشته شده در  جمعه دوم اردیبهشت ۱۴۰۱ساعت 10:53&nbsp توسط سعید تاجیک  | 

دل نوشته های سعید تاجیک...
ما را در سایت دل نوشته های سعید تاجیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : st69a بازدید : 136 تاريخ : پنجشنبه 29 ارديبهشت 1401 ساعت: 16:06