عاقبت شد بسته بارِ سفرَمبسته شد بارِ دلِ شعله ورمیک طرف چشم انتظارم ، فاطمهیک طرف دل نگرانَم، دخترممی روم به سویِ زهرایم ولی ...من خجالت زده ی پیغمبرم !با همان خاطره ی دیوار و در ...می روم دیدنِ مُحسن پسرمترسِ آن دارم که یک بارِ دگر ...بِرِسد به کوفه پایِ دخترمگفتم عبّاسم از آن دارم هراس ...که حرامی بِرَود سَمتِ حَرمگفتم ای حسین و زینب و حَسن :می رومامّا به فکرِ معجرم ! + نوشته شده در جمعه دوم اردیبهشت ۱۴۰۱ساعت 10:53  توسط سعید تاجیک | بخوانید, ...ادامه مطلب
اي دل بيا خاكِ غريبي را به سر كناز داغِ مولا پيرْهنِ مشكي به بر كنمظلومِ اين جغرافيا شده كفن پوشاي دل بسوز و عالمي را پر شرر كناي دل بگو با حضرتِ حيدر كه ديگر ...شب را بدونِ غمِ فاطمه ، سحر كنراحت شدي يا مرتضي از دردِ ناموسديگر فراموشْ آن غمِ ديوار و در كناي دل بگو با كودكِ يتيمِ كوفه ...فردا ز قتلِ طفلِ شيرخواره ، حذر كناي كودكِ نان و نمك خورده ي حيدر ...از زدنِ رقيه اش ؛ صرف نظر كناي دل بگو با كوفه ، از برايِ زينب ...ديگر تو كمتر آرزوىِ دردِسر كناي دل بگو با زينب او كه پس از اين ...با احتياط از كوچه ي كوفه گذر كناي دل بگو با چشمِ نامحرمِ كوفه ...كمتر به معجريِ زينب نظر كن + نوشته شده در شنبه سوم اردیبهشت ۱۴۰۱ساعت 16:3  توسط سعید تاجیک | بخوانید, ...ادامه مطلب
پر زده دلبر به سویِ دلبرَشرفته ساقی به سراغِ کوثرَشرویِ دستِ او بُود جایِ طنابمی چکد خونِ غریبی از سرَشعلیِ خانه نشین راحت شده ...از نگاهِ قاتلینِ همسرَشکاش زهرا رو نگیرد ، که علی ...می شود خجل ز رویِ, ...ادامه مطلب
وقتيكهبادختر _ خودافطارميكرد ... گوياكهباهمسر _ خودافطارميكرد ! تنهانهبانانونمك؛بايدبگويم ... باروضهيكوثر _ خود ،افطارميكرد! درآخرينروزهيسيساله؛بهياد ... شاخهينيلوفر _ خود، افطارميكرد آنشيرمرديكهغرور_ اوشكسته ... باروضهيياور_ خود افطارميكرد دلتنگ _ محسنبودوباروضهيسخت_... آنغنچهيپرپر_ خود ،افطار, ...ادامه مطلب
ايدلبياخاك_ غريبيرابهسركن ازداغ_ مرلاپيرهن_ مشكيبهبركن مظلوم_ اينجغرافياشدهكفنپوش ايدلبسوزوعالميراپرشرركن ----- ايدلبگوباحضرت_ حيدركهديگر ... شبرابدون_ غم _ فاطمه،سحركن راحتشدييامرتضيازدرد_ ناموس ديگرفراموشآنغم _ ديوارودركن ------ ايدلبگوباكودك _ يتيم _ كوفه ... فردازقتل_ طفل_ شيرخواره،حذركن ايكود, ...ادامه مطلب
شب_ سوم_ عزاي_ پدرم ... روضهخوانيميكندچشم_ ترم اوپسازايندوري_ سيسالهاش ... پركشيدهسوي_ زهرامادرم عمر_ اودرآنشبيكردهغروب ... كهرسيددستشبهدست_ پرورم ! شعلهورشداوهمانشبيكهسوخت ... مادرمبانازنينبرادرم منيتيممليكحلقهنزده ... لشگر_ حرملههادوروبرم موپريشانهستموباپنجهها ... نشدهشانهدگرموي_ سرم ! باحسينوحسن, ...ادامه مطلب