ظهر عاشورا : آمد آن روزی که می ترسیــدَم عاقبت خورشیـدِ غم ، طُلوع کرد کُهنـه پیراهن و بوســۀ گلــو ... روضـۀ من و تو را شُـروع کرد ---- یک دهـه خونِ جگر خورده اَم و ... یک دهـه غم به دلَم ، آوار شد خوب می دانی و می دانَم ، حسین ... " هرچه شد بینِ در و دیوار شد " ----- ای قرارَم ، این خداحافِظی اَت ... اوّلِ بیچـارِگــیِّ زنیب اَست ای سر و سامانِ من ، رَفتنِ تو ... اوّلِ آوارگـــیِّ زینب اَست ----- در میانِ آن همه سَروِ رَوان ... سایـۀ تو مانده رویِ سرِ من بی تو ای سالارِ زینب ، می وَزَد ... بادِ سُرخی طــرَفِ معجرِ من ----- بی تو ای مَحرمِ من ، صَف می کِشَد ... یک بیابان حرمل,عاشوراء,عاشوراء 2016,عاشورا,عاشورای 88,عاشورا 95,عاشورا ۸۸,عاشوراء ٨٨,عاشورا 2016,عاشورا و تاسوعا,عاشورالعاشر ...ادامه مطلب